loading...
داستان و حکایت
رضا نظریان بازدید : 40 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

داستان شيخ و همسرش

نقل است مرحوم مقدس اردبیلی زنی داشتند که ایشان را دائما اذيت مي كرد و به ایشان ناسزا می گفت! شخصي روزی نزد شیخ رفت و به ایشان گفت: این زن شایسته شما نیست. شما با این بزرگی حیف است چنین همسری داشته باشید. طلاقش دهید و راحت شوید.

مقدس اردبیلی فرمود: این زن برای من نعمت است؛ چرا که وقتی بیرون از خانه همه من را بزرگ می شمارند احساس بزرگی می کنم؛ و وقتی به خانه می آیم این زن مرا ذلیل می کند و به من می فهماند که هیچ نیستم و بزرگ فقط خداست و مرا از خطر نفس دور می کند.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 101
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 42
  • باردید دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 51
  • بازدید ماه : 109
  • بازدید سال : 216
  • بازدید کلی : 4,753