loading...
داستان و حکایت
رضا نظریان بازدید : 34 یکشنبه 27 فروردین 1391 نظرات (0)

داستان پيامبر و امام حسين

از ولادت حسين بن على (ع) كه در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص) كه شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد، مردم از اظهار محبت و لطفى كه پيامبر راستين اسلام (ص) درباره حسين (ع) ابراز مى‏ داشت، به بزرگوارى و مقام شامخ پيشواى سوم آگاه شدند.

سلمان فارسى مى ‏گويد: ديدم كه رسول خدا (ص) حسين (ع) را بر زانوى خويش نهاده او را مى ‏بوسيد و مى‏ فرمود:تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى، تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى، تو حجت‏ خدا و پسر حجت‏خدا و پدر حجت‏هاى خدايى كه نه نفرند و خاتم ايشان، قائم ايشان (امام زمان) مى ‏باشد.

انس بن مالك روايت مى ‏كند:وقتى از پيامبر پرسيدند كدام يك از اهل بيت‏ خود را بيشتر دوست مى ‏دارى، فرمود:حسن و حسين را، بارها رسول گرامى حسن و حسين را به سينه مى ‏فشرد و آنان را مى‏ بوييد و مى‏ بوسيد.

ابو هريره كه از مزدوران معاويه و از دشمنان خاندان امامت است در عين حال اعتراف مى ‏كند كه:رسول اكرم (ص) را ديدم كه حسن و حسين (ع) را بر شانه‏ هاى خويش نشانده بود و به سوى ما مى‏ آمد، وقتى به ما رسيد فرمود: هر كس اين دو فرزندم را دوست‏ بدارد مرا دوست داشته و هر كه با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است.

عالى ‏ترين، صميمى‏ ترين و گوياترين رابطه‏ ى معنوى و ملكوتى بين پيامبر و حسين را مى‏ توان در اين جمله‏ ى رسول گرامى اسلام (ص) خواند كه فرمود:حسين از من و من از حسينم

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 101
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 31
  • باردید دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 40
  • بازدید ماه : 98
  • بازدید سال : 205
  • بازدید کلی : 4,742